قدرت الهی

از دانشنامه‌ی اسلامی


قدرت در لغت نیرویی است که بتوان کارها را با آن انجام داد. «قدرت» اعم از «استطاعت» است که تنها بر توانایی به وسیله اعضا و جوارح اطلاق می‌شود، از این رو استطاعت در مورد خداوند بکار نمی‌رود، به خلاف «قدرت»، لذا به خداوند «قادر» «قدیر» و «مقتدر» گفته می‌شود. به کسی که قدرت دارد «قادر» گفته می‌شود.

معنای قدرت خدا

در اصطلاح دو تعریف برای قدرت ارائه شده است:

  1. قدرت صفتی است که به واسطه آن انجام و ترک کار برای شخص ممکن می‌شود.
  2. قدرت صفتی است که با آن اگر شخص بخواهد کار را انجام می‌دهد و اگر بخواهد آن را ترک می‌کند.

تعریف نخست از متکلمان است و بر آن اشکال شده که قدرت به این معنا تنها در مورد انسان و حیوان صحیح است اما درباره خداوند صحیح نیست؛ چون خداوند که واجب الوجود است هم در ذات و هم در صفت خود واجب الوجود است. (یعنی هم وجود ذاتش واجب است و هم وجود صفاتش و محال است ذات و صفات خداوند موجود نباشد.) و معنای امکان در او راه ندارد. صدق قدرتی که در آن معنای صحت و امکان اخذ شود در واجب الوجود ممتنع است، چون اگر قدرت او امکان صدور فعل و ترک فعل باشد در صفات او که عین ذات است تغیر راه یافته پس در ذات جهت امکانی راه می‌یابد و این محال است؛ زیرا واجب الوجود بالذات از همه جهات واجب الوجود است پس وجود قدرت نیز در او واجب است.

پروردگار بالفعل و از ازل تا ابد «قادر بالذات» است. زیرا در جمیع صفات کمال فعلیت مطلقه است. اما قدرت در ما و دیگر موجودات صاحب قدرت بالقوه است. پس برای این که به فعلیت برسد باید مرجحی پیدا شود. قدرت خداوند متوقف بر داعی و مرجحی نیست تا او را به فعلی بکشاند، چون خداوند قادر بالفعل است از این رو قدرت او علم او است، پس از همان حیث که قادر است عالم هم هست و علم او سبب صدور فعل از او می‌شود.

اما تعریف دوم از فلاسفه است و با توجه به مطالب فوق تعریف بهتری است و اطلاق آن بر خداوند صحیح است. چون در تعریف «اگر بخواهد انجام می‌دهد و اگر بخواهد ترک می‌کند». قضیه‌ای شرطیه است و صدق آن تنها به صدق «مقدم» محقق می‌شود و محتاج به صدق تالی نیست، پس خداوند اگر بخواهد انجام می‌دهد و اگر نخواهد نمی‌کند، لکن همیشه می‌خواهد و خواستن او ازلی و عین ذات وی است و هیچگاه تبدیل به نخواستن نمی‌شود زیرا اگر وقتی بخواهد و زمانی نخواهد، این تغییر حالت است و تغییر لازمه‌اش امکان بلکه حدوث است و این با واجب الوجود بودن او ناسازگار است.

دلایل قدرت الهی

قدرت و توانایی خداوند جهان را از راه‌های گوناگونی می‌توان اثبات کرد که در اینجا بعضی از آنها را بیان می‌کنیم:

۱- عجائب و شگفتی‌های جهان آفرینش:

همچنانکه وجود پدیده بر وجود آفریننده خود گواهی می‌دهد، صفات و خصوصیات وجودی پدیده، منعکس کنده اوصاف و خصوصیات خالق و آفریننده خود می‌باشد، دیوان حافظ و سعدی و فردوسی هم نشان دهنده این است که اشعار موجود در این دیوان‌ها اثر یکی از انسانها است و هم این که گوینده این اشعار از ذوق ادبی سرشار و قریحه شعری فوق العاده و نیرومند برخوردار بوده است که در سایه آن توانسته است این شاهکارهای ادبی را به وجود بیاورد. نظام‌های شگفت انگیز موجودات جهان، از اتم گرفته تا کهکشان‌ها و ساختمان‌های پیچیده موجودات زنده گیاهی و حیوانی و انسانی و بررسی سلول‌ها و پیچیدگی‌های فوق العاده آنها، هم نشان دهنده صانع آنهاست و هم دلیل قدرتمندی و توانایی فوق العاده و نامتناهی او می‌باشد.

۲- فطرت انسانی:

انسان در مواقع سختی و بیچارگی ناخودآگاه به نقطه‌ای متوجه می‌گردد که او را برای رفع گرفتاری و بیچارگی قادر و توانا می‌داند. قرآن می‌فرماید: «بگو اگر راست می‌گوئید به من خبر دهید که اگر عذاب الهی به سوی شما فرا آید یا روز رستاخیز برسد آیا جز خدا کسی را به یاری خود دعوت می‌کنید، بلکه تنها او را می‌خوانید و اگر او بخواهد چیزی را که او را برای آن می‌خوانید از بین ببرد در این موقع آنچه را شریک و انباز خدا پنداشتید و فراموش می‌کنید».

۳- صاحب جمیع مراتب وجود بودن خداوند:

چون ذات واجب الوجود دارای جمیع مراتب وجود است لذا باید هر صفت کمالیه وجودی را دارا باشد زیرا اگر فاقد آن باشد فاقد مرتبه‌ای از وجود خواهد بود و این منافات با وجود غیرمتناهی است و چون صفت قدرت کمال و امر وجودی است لذا خداوند باید آن را داشته باشد.

۴- حدوث عالم:

چون جهان حادث است (زیرا ممکن است و مسبوق به عدم) باید موثر و ایجادکننده آن قادر مختار باشد برای این که اگر موجب باشد اثر و معلول او نمی‌شود از وی مؤخر باشد. بنابراین باید عالم قدیم باشد یا آفریننده آن حادث و هر دو باطل است چون خداوند قدیم است و حیات ازلی و ابدی دارد و جهان هم حادث است پس خداوند قادر مختار است. توضیح این که موثر و پدیدآورنده جهان اگر موجب و وادار شده به کاری باشد اثرش از وی تخلف ناپذیر خواهد شد و لازمه آن یا قدیم بودن عالم است با این که عالم حادث است یا حادث بودن خود موثر که لازمه‌اش تسلسل است که در جای خود بطلانش اثبات شده پس موثر عالم قادر و مختار است.

۵- عدم تخلف موجودات از مشیت او:

بر اساس تعریف قدرت، قادر نبودن خداوند در صورتی صادق است که مشیت او به وقوع کاری تعلق پذیرد و در عین حال آن کار واقع نشود و یا در صورت تعلق مشیت به عدم وقوع، آن کار واقع گردد. حال می‌پرسیم علت عدم تحقق آنچه که خدا خواسته است، چیست؟ در پاسخ به این سوال با دو احتمال روبرو خواهیم بود: احتمال اول آن است که ذات الهی، خود علت عدم تحقق آنچه خواسته است، باشد. این احتمال کاملاً نامعقول و باطل است زیرا معقول نیست که خدا از یکسو بخواهد کاری را انجام دهد و از سوی دیگر،‌ خود سبب عدم وقوع آن شود. به عبارت دیگر، این فرض با حکمت الهی ناسازگار است. احتمال دوم آن است که موجودی غیر از خدا مانع تحقق خواسته او شود. این احتمال نیز نامعقول و باطل است زیرا در جای خود ثابت گشته که خداوند واجب‌الوجود است یکتا و سایر موجودات همگی ممکن‌الوجود و مخلوقات اویند و در همه شئون خود، وابسته به خالق و آفریدگار خود می‌باشند. بنابراین معقول نیست که موجود ممکنی که از خود هیچ استقلالی ندارد، بتواند در مقابل مشیت الهی بایستد و مانع تحقق آن شود. بدین ترتیب، ثابت می‌شود که خداوند، قادر است زیرا به فرض تعلق مشیت و خواست او به چیزی،‌ هیچ مانعی از آنچه او می‌خواهد، قابل تصور نیست.

۶- برتری قادر بودن بر عاجز بودن:

می‌دانیم که خداوند در میان همه صفاتی که یک موجود می‌تواند آنها را داشته باشد کامل‌ترین و شریف‌ترین آنها را دارد، برای مثال صفاتی مانند قادر و مضطر، عالم و جاهل، متکلم و غیرمتکلم و... که دو به دو در برابر هم‌اند و یک موجود از آن رو که موجود است می‌تواند به آنها متصف شود، خداوند چون باید کامل‌ترین و شریف‌ترین صفات را داشته باشد از میان این صفات، صفت‌های قادر، عالم، متکلم و سایر صفات کمال را دارد.

۷- خداوند به موجودات قدرت داده و کسی که به دیگران قدرت داده فاقد آن نیست، پس کمال قدرت در او وجود دارد.

سه نکته

  1. هر چه صاحب قدرت از نظر وجودی کامل‌تر باشد، قدرت بیشتری دارد. طبعاً موجودی که دارای کمال بی نهایت است، قدرتش نامحدود است. از همین رو قدرت خداوند نامحدود است: «إِنَّ اللّهَ عَلَى کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ».
  2. کاری که متعلق قدرت قرار می‌گیرد باید امکان تحقق داشته باشد، پس چیزی که ذاتاً محال است، مورد تعلق قدرت قرار نمی‌گیرد و قدرت داشتن خدا بر هر کاری بدین معنا نیست که برای مثال بتواند خدای دیگری بیافریند زیرا خدا آفریدنی نیست، یا بتواند عدد (۲) را با فرض عدد (۲) بودن از عدد (۳) بزرگ‌تر کند، یا فرزندی را با فرض فرزند بودن، پیش از پدرش بیافریند.
  3. لازمه قدرت داشتن بر هر کاری آن نیست که همه آنها را انجام دهد، بلکه هر کاری که بخواهد انجام می‌دهد و خدای حکیم جز کار شایسته و حکیمانه را نمی‌خواهد و انجام نمی‌دهد هر چند قدرت بر انجام کارهای زشت و ناپسند هم دارد.

پانویس

  1. کلانتری، الیاس، لغات قرآن در تفسیر مجمع البیان، بیان، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۱۹ راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمدسعید گیلانی، تهران، المکتبة الرضویه، ص۳۱۰.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، چاپ چهارم، ۱۳۸۱، ص۱۴۱.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، نصایح، چاپ چهارم، ۱۳۸۱، ص۱۴۱.
  4. الهی قمشه‌ای، محی الدین، حکمت الهی، تصحیح هرمز بوشهری پوری، روزنه، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۱۳۵.
  5. حسن زاده آملی، حسن، خیرالاشر در رد جبر و قدر، انتشارات قبله، اول، ۱۳۶۹، ص۱۳.
  6. الهی قمشه‌ای محی الدین، همان، ص۱۳۵.
  7. سبحانی، جعفر، شناخت صفات خدا، کتابخانه صدرف‌ تهران، ص ۲۲–۱۹ سبحانی جعفر، و الهیات و معارف اسلامی قم، شفق، اول، ص۱۲۵، ۱۲۶.
  8. سوره انعام، (۲۱) آیه ۴۰-۴۱.
  9. طیب، عبدالحسینی، کلم الطیب، در تقریر عقاید اسلام، تهران، سوم، کتابفروشی اسلام، ج۳-۱، ص۴۰ و مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۶۵، اول، تهران، ۱۳۶۵، اول، ج۲، ص۳۸۲.
  10. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، مصحح حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۴۰۷، ص۲۸۱.
  11. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، طه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۲۳۷-۲۳۸.
  12. حکیم لاهیجی، عبدالرزاق، گوهرمراد (گزیده) به اهتمام صمد موحد، تهران، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، ۱۳۶۴، ص۱۷۰.
  13. همان، ص ۳۰۷، نیز مراجعه کنید: لاهیجی؛ عبدالرزاق، گوهرمراد، سامان چاپ انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص۲۵۱.
  14. سوره بقره، آیه ۱۴۸.
  15. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۴، ج۱-۲، ص۹۹-۱۰۰.

منابع